در زمان های گذشته این روستا کاملاً پوشیده از جنگل بوده چنانکه پیران محل اذعان می دارند که چند خانه بیشتر در این روستا نبوده و همه جا را جنگل پوشانده بود و عبور از جنگل برای یک نفرِ تنها ترسناک بوده است ولی با گذشت زمان و تلاش انسان برای درآمد بیشتر، جنگل و درختان رو به نابودی گذاشت و امروزه در این روستا جنگلی وجود ندارد. به جای جنگل مزارع کشاورزی جایگزین شد. این مزارع قبلاً بیشتر برای کشت کنف و سپس بعدها برای کشت برنج استفاده می شد. با توجه به مطلب فوق الذکر باید گفت شغل اصلی مردم روستا برنج کاری است و شالیزارها در خارج از روستا قرار دارد یعنی روستا از نوع مجتمع با جمعیت متمرکز است. کشاورزان با پاشیدن جو در خزانه ( توم بیجار) کار برنج کاری را آغاز می کنند و سپس سبزه ی جو را کنده و در مزارع نشاء می کنند. در این موقع مزارع زیبایی خاص دارند و چشم هر بیننده را به خود جلب می کند. وجین مرحله بعد کار کشاورزی است و سپس به انتظار می نشینند تا مردادماه که برنج را درو کنند و به خانه ببرند و پس از مدتی تبدیل به برنج سفید کنند و حاصل زحمات خود را به صورت طلای سفید ( برنج ) ببینند.

در روزگار قدیم که مو تورهای آبکشی جهت رساندن آب به مزارع نبود مردم با وسایل ساده ای که خود می ساختند به مزارع آب می رساندند، یکی از این وسایل دستگاه ساده ای بود به نام پاتنگ که از آن برای آبیاری شالی زار استفاده می کردند که شکل آن در صفحات آخر خواهد آمد.

در این منطقه انواع برنج کشت می شود که نام آنها ذکر می گردد: موسی طارم، حسن سرا (صدری)، بی نام، خزری، سفید رود و اخیراً آمل، ۱۰۳۳، سنگ جو. در قدیم نیز انواع برنج: چمپا، حسنی، شای ریزی، شَل شَل، غریبه، بوبو کشت می شد.

این منطقه از نظر کشت، مرغوب ترین نوع برنج یعنی حسن سرا (صدری) و موسی طارم شهرت زیادی دارد. موسی طارم، گران ترین نوع برنج در ایران است و حتی می توان گفت در این زمان کیلویی۲۰ تا ۵۰ تومان گران تر از حسن سرا است.

رابینو در کتاب خود می نویسد محصول این منطقه (لاهیجان) برنج، ابریشم، توتون و کنف است که در دهکده های ساحلی مانند کورانده، حسن کیاده، دستک و … به عمل می آید.[۱۲]

در زمان قبل کنف نیز کشف می شد و طریقه کشت و بهره برداری آن به این صورت بوده که بذر کنف را در زمین می پاشیدند و پس از سبز شدن علفهای هرز زمین را می کندند و وقتی کنف به حد کافی رشد می کرد آن را از ته(با فاصله چند سانتی متر از زمین) می بریدند و ساقه ها را جمع کرده و به دسته های کوچک درست کرده و به زیر آب فرو می بردند(رودخانه، مرداب) و چند روز ساقه ها زیر آب می ماند و زمانیکه ساقه به حد کافی آب جذب می کردو خود را باز می نمود آنها را از آب بیرون آورده ساقه اصلی یعنی مغز ساقه را جدا کرده و دور می ریختند ولی پوست آن را (که همان کنف بود) مورد استفاده قرار می دادند. امروزه کشت کنف در این روستا و روستاهای همجوار به کلی منسوخ شده است ولی در بعضی از نواحی اطراف لاهیجان و آستانه اشرفیه هنوز کشت می شود.

پرورش کرم ابریشم یکی دیگر از طرق در‎آمد و فعالیتهای اقتصادی مردم روستا است. معمولاً پرورش کرم ابریشم از اواسط بهار ( بیرون آمدن کرم از تخم) شروع و تا نیمه اول تیرماه ادامه دارد. کرمها که از تخم بیرون آمدند و خیلی کوچک هستند توی جعبه های گٍلی و جدیداً چوبی قرار دارند. جعبه گلی(اکثراً با پهن گاو درست می شد) را به زبان محلی خاس گویند. نوغان از ابتدا که به صورت پیله در می آید چهار خواب( به زبان محلی) دارند دو خواب اول در جعبه نگهداری می شود و سپس به تَلِمبار انتقال می دهند و در آنجا بزرگ می شود تا به صورت پیله درآید.

مردم پیله را می فروشند ولی در زمان قبل از پیله ابریشم بدست می آوردند. امروزه با ایجاد کارخانه ها و کارگاههای بزرگ از پیله، ابریشم مرغوب بدست می آورند اما در سالهای نه چندان دور روستاییان با استفاده از وسایلی که خود می ساختند ابریشم به دست می آوردند. معمولاً کوره ای گٍلی درست می کردند و در درون آن آتش می افروختند در بالای کوره دهانه ای به اندازه قرار گرفتن یک تشت درست می کردند و تشت را در روی دهانه قرار می دادند و در آن آب ریخته و آب نیز بر اثر آتش گرم می شد. پیله را در آب تشت می ریختند پیله در آب قرارمی گرفت آب در آن نفوذ می کرد و راحت نخ از پیله بدست می آمد بعد نخ ابریشم را به دوک بزرگ ابریشم ریسی که چهار پره داشت می بستند .

وقتی محور دوک می چرخید پره ها هم به چرخش در می آمدند و بنابراین نخ ابریشم روی پره ها جمع می شدند. دوک بزرگ ابریشم را مردم منطقه چَل می گویند. واحد اندازه گیری و توزین ابریشم در روستای دستک و منطقه در زمانهای قبل « مَن» بود که شش کیلو بود.

واحد کوچک تر از « مَن»، « گِروانکه» بود که هر ۱۵ تا ۱۶ گِروانکه یک « من » بود و معمولاً هر چهار « چَدوَر » یک گِروانکه بود و هر « چدور» صد گرم بود. این اوزان و واحدها توسط دستگاه ساده ای به نام قَپّان اندازه گیری می شد. اگر هر چدور صد گرم و هر چهار چدور یک گِروانکه بود می بایست ۱۵ گروانکه یک من باشد چون هر ۱۵ گروانکه شش کیلو بود ولی غالباً قپانهای محلی دقیق نبود بجای ۱۵ گروانکه ۱۶ گروانکه در نظر می گرفتند تا دقیق تر باشد.

یکی دیگر از راههای درآمد مردم منطقه ی ساحلی به خصوص دستک صید ماهی است. در اینجا تاریخچه صید ماهی در دریای خزر ذکر می گردد و سپس مسایل مربوط به صید ماهی در زمان فعلی ذکر می شود. « امتیاز صید ماهی در زمان میرزا آغاسی صدر اعظم محمد شاه قاجار به شخصی به نام عبدل از اتباع روسیه واگذار شد با بهای سالانه ۶۵۰۰۰ ریال که این پیمان در سال ۱۲۶۹ در زمان امیرکبیر لغو شد. پس از آن امتیاز صید ماهی به شخصی به نام ابراهیم خان دریابیگی به مدت چهار سال واگذار شد ولی به علت تاخیر در پرداخت قسط، قرارداد لغو شد و سپس امتیاز به لیانازوف روسی به مدت ۲۷ سال و بعدها به پسرش و سپس به وانتسوف روسی واگذار شد. در سال ۱۳۰۶ این قرارداد لغو و پیمان جدیدی بین ایران و شوروی برای ایجاد شرکتی به نام شرکت مختلط ایران و شوروی منعقد شد که بر اساس پیمان به مدت ۲۵ سال امتیاز صید به این شرکت واگذار شد. این پیمان در سال ۱۲ بهمن ۱۳۳۱ به پایان رسید و از این تاریخ به بعد شرکت سهامی شیلات ایران عهده دار صید شد».[۱۳]

در این دریا صد گونه ماهی وجود دارد که از ۱۵ تا ۲۰ نوع آن بهره برداری می شود. تعدادی از ماهیان از این قرارند: ماهی سفید، سوف، کفال، کپور، ماش، سیم، کلمه، اردک ماهی، کیلکا، شوک، ریزه کلی، شاه کلی،کلی سفید، سیاه کلی، ماهی ‎آزاد، ماهیان استروژن (خاویاری)، (که شامل اوزن برون، شیب ماهی، تاس ماهی، فیل ماهی می باشد)[۱۴]، اَسلَک، زردپِر(بینو).

علاوه بر ماهیان مذکور چند نوع آبزی دیگر وجود دارد که به عنوان خوراک استفاده نمی شود مانند اسپیله و انواع کوچک و بزرگ آن، سگ آبی، در رودخانه ای نزدیک روستا یک نوع مارماهی نیز وجود دارد که نویسنده این سطور خود شخصاً دیده است.